بحران بدهی اروپا عمیق‌تر می‌شود

ریچارد وُلف

در روزهای اخیر شرکت پر آوازۀ «فیچ»، که همراه با دو شرکت صاحب‌نام «مودی» و «استاندارد اند پور» یکه‌ تاز میدان ارزیابی ریسک ابزارهای بدهی‌اند، کاری کرد که در رسانه‌ها انعکاس وسیعی داشت. این شرکت رتبۀ اعتباری بدهی‌های دولتی بسیاری از کشورهای اروپایی را کاهش داد. عجب مضحکه‌ای! آخرین شاهکار این شرکت‌های رتبه‌بندی این بود که ریسک‌ اوراق بهادار به پشتوانۀ دارایی‌‌ها را چنان غلط ارزیابی کردند که – اگر بخواهیم مؤدبانه بگوییم – مرغ  بریان به را به خنده واداشت. این ارزیابی‌های نادرست یکی از علل همین بحرانی است که هنوز با آن دست به گریبانیم. حالا لابد انتظار دارند که مردم دنیا به جای پوزخند به ارزیابی‌های آنها، تحلیل‌‌شان را جدی بگیرند!

قصد انکار اهمیت بدهی‌های کشورهای اروپایی و تنش‌های اجتماعی حول آن را ندارم. سقوط دولت‌های یونان، ایتالیا و اسپانیا، و بسیاری نشانه های دیگر، حکایت از اهمیت این بدهی‌ها دارد. اما این که این شرکت‌ها رتبه‌ اعتباری دولت‌های اروپایی را تنزل می‌دهند درست به این می‌ماند که وقتی همه از دست باران پنجره ها را می‌بندند، تازه اداره هواشناسی رتبه احتمال هوای خوب را کاهش بدهد.

از آن بدتر، نحوه اطلاع‌رسانی رسانه‌های عمومی و شیوه بحث در مورد اقدام «فیچ» است. گزارش‌ها و تحلیل‌های رسانه‌ها مثل همیشه پر است از اشارات خوف‌انگیز به اقداماتی که دولت‌ها برای «رضایت بازارها» باید بکنند و گر نه سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. «بازار»، این استعاره انتزاعی غریب، همچون هیولای خون آشامی به تصویرکشیده می‌شود که تهدید می‌کند فرزندان اروپا را خواهد بلعید مگر آن که والدین‌شان به برنامه‌های ریاضت‌ اقتصادی تن در دهند. این برنامه‌های ریاضت‌طلبانه البته مدتی است که زندگی والدین و فرزندان‌شان را سیاه کرده است.

بیایید برای لحظه ای هم که شده رنگ ایدئولوژی را از بحث بازار بزداییم. بیایید از هیاهوی تبلیغاتی در مورد بازار دست برداریم. مفهوم «بازار» یک ابزار نظری است با کارکرد مشخص. شرکت‌های بزرگی  که در پس پرده ماجرایند و با تصمیم گیری‌هایشان بازارها را طوری هدایت می‌کنند که منافع‌شان را تامین کند، خود را پشت همین مفهوم انتزاعی «بازار» پنهان می کنند. سیاست‌مداران و رسانه‌های جمعی چنان حرف می زنند که گویی فرآیند پی جویی نفع شخصیِ شرکت‌ها سازوکار نهادی‌ای است که بی چون و چرا و مثل ماشین کار می کند و نحوه کارش غیرقابل‌تغییر و ثابت است. لازم است به یاد بیاوریم که بازار، مثل هر نهادی، مخلوق و مصنوع بشر است. بازار مثل هر ابداع انسانی‌ دیگری آمیزه‌ای است از جنبه‌های مثبت و منفی، و صد البته تغییرپذیر. همین آمیختگی جنبه‌های مثبت با منفی بوده است که باعث سوء‌ظن و بدگمانی عمیق نسبت به بازارها شده است. این بدگمانی دست کم به زمان افلاطون و ارسطو بر می گردد که چند هزار سال قبل بازارها را دشمن اجتماع دانستند و آنها را عمیقاً نقد کردند.

اما قضیه از چه قرار است؟ طلبکاران اصلی دولت‌های اروپایی عبارتند از بانک‌ها، شرکت‌های بیمه، شرکت‌های بزرگ، صندوق‌های بازنشستگی و شماری از دولت‌های عمدتاً غیراروپایی و اشخاص ثروتمند. وقتی سیاستمداران و رسانه‌ها از ضرورت «هماهنگ شدن با بازارها» سخن می‌گویند، منظورشان در واقع هماهنگ شدن با این طلبکاران است. تأثیرگذارترینِ این طلبکاران هم بانک‌های بزرگ هستند که یا نماینده مستقیم طلبکاران دیگر هستند و یا مشاور آنها.از یاد نبریم که همین بانک‌های مهم اروپایی دریافت‌کننده‌های اصلی بسته‌های نجات مالی بودند (و هستند) که دولت‌های اروپایی از سال 2008 در اختیارشان قرار داده است. در حقیقت این بسته‌های نجات‌ مالی شدیدا به میزان بدهکاری دولت‌های اروپایی افزود، چرا که دولت‌های اروپایی مجبور شدند پول قرض بگیرند تا منابع مالی لازم برای نجات بانک‌ها را فراهم آورند.

قضیۀ بسته‌های نجات مالی در اروپا شبیه امریکاست. داستان از این قرار است که بانک‌ها تا اواخر سال 2008 از یک طرف به شدت روی اوراق بهاداری سرمایه گذاری قمارگونه کرده بودند که پشتوانه‌شان دارایی‌های واقعی بود و از طرف دیگر هم‌زمان با استفاده از ابزارهای مشتقه از همان اوراق بهادار دست به سوداگری می‌زدند. مشکل وقتی خودش را نشان داد که وام‌گیرندگان (یک نمونه‌اش کسانی که در امریکا وام مسکن دریافت کرده بودند)، یکی پس از دیگری نتوانستند از پس پرداخت اقساط دیون شان برآیند و ناچار به نکول شدند و در نتیجه ارزش اوراق بهاداری که به پشتوانه همان دارایی‌های واقعی صادر شده بود، ناگهان سقوط کرد. بانک‌ها اعتمادشان را به یکدیگر از دست دادند و دیگر مطمئن نبودند که مطالبات‌شان از یکدیگر وصول خواهد، زیرا همه می‌دانستند که دارایی بانک‌های دیگر هم مقادیر عظیمی اوراق بهادار است که ارزش آن سقوط کرده و پشتوانه آن اوراق بهادار هم دارایی‌های واقعی‌ای است که ارزش آن هم سقوط کرده است.

اهمیت اعتبارات میان بانکی و اعتماد میان بانک‌ها در نظام اعتباری جهانی بر کسی پوشیده نیست. وقتی که تک تک بانک‌های مهم به هراس افتادند که دیگر بانک‌ها هم مثل خودشان نخواهند توانست بدهی‌هایش را بدهند و بنابراین ورشکسته خواهند شد، نتیجه این شد که مبادلات میان بانکی متوقف شد و وضعیتی پدید آمد که «انجماد» یا «گرفتگی» اعتباری نام گرفته است. از آنجا که بنگاه‌ها، دولت‌ها و مصرف‌ کنندگان در سرمایه‌داری مدرن بیش از پیش بهاعتبار وابسته‌ اند، انجماد و گرفتگی اعتباری/مالی تهدیدی است برای کارکرد اقتصاد در سطح کلان و این یعنی خطر سقوط اقتصادی.

چاره آن بود که دولت‌ها به طرز گستردهای مداخله کنند تا یخ نظام اعتباری آب شود. همین کار را هم کردند. بحران آن قدر حاد بود که دولتها مجبور شدند هم زمان در چند جبهه دست به کار شوند.نخست دولت‌ها به بانک‌های بزرگی که دیگر نمی‌توانستند از یکدیگر وام بگیرند وام‌های عظیم رایگان دادند. دوم، دولت‌ها انواع گوناگون وام‌ها و بدهی‌ها را تضمین کردند تا بانک‌هایی را که می‌ترسیدند به یکدیگر وام دهند به وام‌دهی تشویق کنند. سوم، دولت‌ها خودشان وام‌های کلان گرفتند تا مفری مطمئن و سودآور ایجاد کنند برای آن دسته از وام دهندگان خصوصی – به خصوص بانک ها – که وجوه قابل وام دادن در اختیار داشتند. دولت‌های اروپایی، به اسم نمایندگی مردم، به این شکل و با صرف هزینه‌های گزاف از جیب مردم نظام بانکی را از فروپاشی کامل نجات دادند، یخ اعتباری را آب کردند، و نظام اعتباری خصوصی را دوباره به کار انداختند. بدین ترتیب بقا و سودآوری مستمر بانک‌ها و مشتریان اصلی‌شان به مدد دولت و با صرف هزینه های کلان عمومی تضمین شد. 

طی یکی دو سال گذشته، بانک‌های بزرگ و مشتریان‌ اصلی‌شان – یعنی همان گروه‌هایی که به یمن بسته‌های نجات‌ دولتی دیگر نگران وام‌هایشان‌ به یکدیگر نبودند – نگران وام‌هایی شدند که دولت‌های اروپایی دریافت کرده بودند تا همان بانک‌ها را از خطر فروپاشی نجات دهند. این بانک‌ها از یک چیز می‌ترسند: مردم به پاخاسته و خشمگین! مردمی که ممکن است به خیابان‌ها بریزند تا نگذارند دولت‌هایشان سیاست‌های «ریاضت» مالی را تحمیل کنند. مردم ممکن است زیر بار نروند که دولت‌ها ناچارند کمک هزینه‌های بیکاری و هزینه‌های خدمات پایه‌ای عمومی را کاهش دهند تا از پس بازپرداخت دیون خود به بانک‌ها بر آیند، یعنی نپذیرند که دولت‌ها برای نجات همان بانک‌هایی که اندک زمانی پیش‌تر به خرج مردم نجات پیدا کرده بودند سطح رفاه عمومی را کاهش بدهند.

بنابراین اکنون طلبکاران، دولت‌ها را برای تضمین امنیت بدهی دولتی ]که بدهی ملی نام گرفته است است چون دولت‌ها علی‌الظاهر نماینده مردم اند[تحت فشار قرار داده اند. تنزل رتبه اعتباری چند دولت اروپایی به دست شرکت «فیچ» نمونه‌ای است از این دست فشارها. این ادعا که «سازوکار بازار این تنزل رتبه را ناگزیر ساخته» تنها حقه‌ای است برای پنهان ساختن فرایند بی‌شرمانه‌ای که مسبب اصلی وضعیت کنونی است. نمایش بحران ادامه می یابد و به نقطه اوجش نزدیک می‌شود: فشار طلبکاران به دولت‌ها سیاست‌های ریاضت‌طلبانه‌ را تشدید می‌کند، به تبع آن مخالفت مردمی شدت می‌گیرد، در نتیجه طلبکاران وحشت زده می‌شوند و فشار بر دولت‌ها را افزایش‌ می‌دهند...

تضادهایی که این دور باطل را به پیش می رانند مایۀ نگرانی تمامی جامعه‌ی اروپا و همین طور اقتصاد جهانی است که با اقتصاد اروپا پیوند ناگسستنی دارد. دولت‌های اروپایی هم از طلبکاران می‌ترسند و هم از مخالفت‌های فزایندۀ داخلی با طرح ریاضت اقتصادی. آنها خشم خود را نسبت به «فیچ» و دیگر شرکت‌های رتبه‌بندی که این محظور را تنگ‌تر کرده اند پنهان نمی کنند. دولت‌های اروپایی چاره‌ای ندارند، ریش‌شان گرو بانک‌هاست. دولت ها ناگزیرند «با بازار هماهنگ شوند»، طرح ریاضت اقتصادی را بپذیرند و در برابر آن سر خم کنند، و آن را بسته به شرایط سیاسی با شدت و ضعف به پیش ببرند. درست مثل حیوانی که در تاریکی در برابر نور چراغ ماشین خشکش می زند، بازیگران اصلی این نمایش پوچ اروپایی هم کاری نمی کنند که به کار آید: بیهوده گزارش‌های اعتباری مطوّل منتشر می‌کنند (مثل همین گزارش اخیر شرکت «فیچ»)، کنفرانس‌ها و نشست‌های بی‌پایان و بی‌ثمر برگزار می‌کنند (مثل کارهای سارکوزی و مرکل و دیگران)، و از ترس به رعشه می افتند در حالی که اعتصابات عمومی شدت می گیرند و دولت‌ها تلو تلو می خورند و سقوط می کنند. در چنین شرایطی، اشباحی نظیر «بازار» بر فضای تحلیل‌ رسانه‌ای و سیاسی سایه  انداخته‌ اند. کارکرد این مفاهیم، همان طور که در ابتدا گفتم، این است که به تحلیل‌گران امکان می دهد تا واقعیت را قلب کنند، گزارشی پاره پاره از آنچه در حال وقوع است به دست دهند، و در نهایت چشم ما را به عمق و علت اصلی حوادث ببندند.

 

ریچارد ولف استاد ممتاز بازنشسته دانشگاه ماساچوست شعبه امهرست است.

ترجمه: پرويز صداقت                                                                                                                ویرایش: محمدرضا اسکندری

 

Be the first to comment

Please check your e-mail for a link to activate your account.

connect